آیا ریزگردها این بار شمال و شمال شرقی ایران را در مینوردد؟
خلیج گرگان تا مرگ قطعی چهارسال زمان دارد
زهرا کشوری
خبرنگار
زخم خلیج گرگان اگر جراحی نشود، عفونت میکند. گرد و غبار را به جان دو استان گلستان و مازندران میاندازد. با دو کانون گرد و غبار موجود در مرز ایران - ترکمنستان همدست میشود و بحران ریزگردها را به یک معضل جدی در شمال و شمال شرقی ایران تبدیل میکند. نفس کشیدن در خراسان بزرگ را سخت میکند. پیامدهای خشکیدگی و پسروی خلیج گرگان به همین جا ختم نمیشود. میانکاله را از یک جغرافیای سبز به سرزمینی خشک و قهوهای تبدیل میکند. نفس تالاب زاغمرز را میگیرد. ماهیان در معرض انقراض خاویار را نایاب میکند. اقتصاد گردشگری در منطقه را به ورشکستگی میرساند. تورهای ماهیگیران منطقه را خالی میگذارد. پرندگان کوچرو را هم برای همیشه از منطقه میتاراند. در نهایت هم جریان را تبدیل به یک موضوع امنیتی در حوزه محیط زیست میکند؛ روند خطرناکی که شروع شده است. ۱۰هزار هکتار از خلیج گرگان خشک شده و آژیر قرمز مدت هاست که به صدا درآمده است. تعداد ۶۰۰ هزار بال پرندهای که به خلیج گرگان و میانکاله کوچ میکردند به عددی بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار بال رسیده است. قایقهای گردشگری قایقرانان مسیر خلیج گرگان تا میانکاله بیمسافر مانده است. کارشناسان در گفتوگو با «ایران» میگویند: «قبل از آنکه مباحث امنیت زیستمحیطی با جغرافیای سیاسی منطقه گره بخورد، باید راهحل جدی و اولویتدار روی میز تصمیمگیری برود.»
در وضعیت امروز خلیج گرگان هم پای سدسازی در میان است اما گسترش بیضابطه زمینهای کشاورزی همان مسائلی است که دریاچه ارومیه را هم خشک کرد.
خشکیدگی را عواملی چون جنگلزایی، فرسایش خاک بهدنبال گسترش زمینهای کشاورزی در اراضی شیبدار، ورود کود و مواد شیمیایی و برداشت شن و ماسه رودخانهها به جان خلیج گرگان انداخت. زخمی که میانکاله را هم درگیر کرد. مزدک دربیکی عضو کمیسیون مناطق حفاظت شده iucn(اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت) به «ایران» میگوید: «مطالعات ۲۰ ساله دلیل اصلی خشک شدن خلیج گرگان را رسوب گذاری و ورود آلایندهها میداند که ارتباط دهانه خلیج گرگان با دریای کاسپین(خزر) را مسدود کرد.» او از مطالعاتی سخن میگوید که نشان میدهد اگر نسخه درمانی خلیج گرگان نوشته نشود بزرگترین خلیج خزر بین۴ تا ۸ سال دیگر خشک میشود. این فاجعه فقط به از دست دادن خلیج گرگان منتهی نمیشود. تالاب میانکاله هم زخم میبیند و زاغمرز نیز رنجور خواهد شد. اینجا هم پای مداخلات انسانی در میان است. این مداخلات راه ورود رودخانههایی که از کوهستان سرچشمه میگرفت، به خلیج گرگان را بست. پای تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگیها هم در خشک شدن خلیج گرگان در میان است. برداشت از رودخانه ولگا در روسیه و کاهش ورودی آن به خزر نیز حال خلیج گرگان و تالاب میانکاله را بد میکند. تغییر اقلیم هم یکی از عوامل حال رنجور این روزهای خلیج گرگان است. هرچند تغییر اقلیم هم نتیجه مداخلات انسانی است اما کنترل آن در حوزه خلیج گرگان لااقل از دست مسئولان ایرانی محیط زیست خارج است. محیط زیستیها باید با وارد کردن دستگاههای مختلف چون جهادکشاورزی و وزارت نیرو حقابه خلیج گرگان و تالاب میانکاله را هم از سدها بگیرند هم از زمینهای کشاورزی. اما مهمترین گام در این مسیر، باز کردن دهانه خلیج گرگان است؛ جایی که با خزر پیوند میخورد.
به گفته مزدک دربیکی برای باز کردن دهانه خلیج گرگان و لایروبی آن، سناریوی قابل اعتمادی روی میز تصمیمگیران نیست. لایروبی این دهانه یکی از گزینهها است اما مشاور طرح نمیتواند اطمینان بدهد بعد از لایروبی دهانه، آبی در خلیج گرگان بماند. به گفته دربیکی این ترس شدید وجود دارد که آب به سمت کاسپین برگردد و خلیج گرگان از هستی ساقط شود. چون شیب زمین به سمت خزر است. او میگوید: «در این خصوص باید مطالعات دقیق انجام شود و برخی کارشناسان بر این باورند چون سطح تراز خلیج از دریای خزر بالاتر است ممکن است باعث خالی شدن همین میزان آب از خلیج گرگان شود.»
این دلنگرانی را «علی اکبر یداللهی» معاون فنی اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران هم دارد. به گفته او مشاوری که طرح لایروبی دهانه گرگان را به محیط زیستیها داده به آنها اطمینان نداد که بعد از برداشتن رسوب دهانه، آبی در خلیج گرگان بماند. بنابراین طرح اجرایی نشد.
یداللهی وسعت خلیج گرگان و تالاب میانکاله را ۴۲ هزار هکتار میداند که بین ۸ تا۱۰ هزار هکتار آن خشک شده است. دامنه این خشکسالی بیش از هر شهری به بهشهر میرسد. خشکسالی از سال ۹۰ به جان خلیج گرگان افتاد و در سال ۹۴ سرعت گرفت. یداللهی از انجام اقدامات کوتاه مدت برای نجات خلیج گرگان سخن میگوید اما آن را کافی نمیداند. به گفته او خلیج گرگان در میانکاله سکته قلبی کرده است. او میگوید: «لایروبی ۶۶ کیلومتر از کانالهای منتهی به خلیج گرگان مثل باز کردن و بالن زدن رگهای مسدود شده این قلب است و خلیج گرگان برای نجات، نیازمند جراحی قلب است.» به گفته او اگر زخم خلیج گرگان درمان نشود ریزگردها تا ده سال دیگر به معضل جدی در یکی ازسه استان سبز کشور تبدیل میشود که البته گیلان دیگر استان سبز کشور را هم درگیر خواهد کرد. نزدیکی گلستان به ترکمنستان هم دو کانون موجود ریزگرد در مرز دو کشور را با ریزگردهای خلیج گرگان یکی میکند. دود این همدستی نامیمون به چشم خراسان بزرگ میرود. او یکی از گامهای ضروری برای نجات خلیج گرگان را گرفتن حقابه از سدهای ساخته شده روی نکارود از جمله سد «گلهورد» میداند. یداللهی میگوید: «حقابه خلیج گرگان از منابع تغذیه کننده آن بین ۲۰ تا ۳۰ درصد است. اما همین حقابه تا قبل از رسیدن به خلیج گرگان و تغذیه میانکاله، صرف کشاورزی میشود.» ساخت حوضچههای پرورش ماهی یکی دیگر از عوامل نرسیدن آب به خلیج گرگان است. هر چند هنوز راه حلی قطعی برای نجات خلیج گرگان که پناهگاه میانکاله و ذخیره گاه محیط زیست را هم شامل میشود به دست نیامده اما یداللهی اعتقاد دارد اگر محیط زیست گلستان از ایستگاه بیپولی عبور کند و اگر اعتبار خواسته شده به آنها داده شود میتوانند با یک جراحی بزرگ و انتقال آب نکارود خلیج گرگان را از مرگ نجات بدهند. برآورد این اعتبار در سال ۹۸ بدون احتساب تورم سال ۹۹، ۱۵ میلیارد تومان است.
نیم نگاه
خشکیدگی و پسروی خلیج گرگان ، میانکاله را از یک جغرافیای سبز به سرزمینی خشک و قهوهای تبدیل می کند. نفس تالاب زاغمرز را میگیرد. ماهیان خاویار در معرض انقراض را نایاب میکند. اقتصاد گردشگری در منطقه را به ورشکستگی میرساند. تورهای ماهیگیران منطقه را خالی میگذارد . پرندگان کوچرو را هم برای همیشه از منطقه میتاراندو در نهایت هم جریان را تبدیل به یک موضوع امنیتی در حوزه محیط زیست می کند
خطر کارخانه بازیافت زباله شرق گلستان برای سلامت ساکنان آزادشهر
گنبدکاووس - کارخانه بازیافت زباله آزادشهر اگرچه برای دفن بهداشتی و بازیافت طلای کثیف هفت شهر شرق استان گلستان مورد نیاز است اما کم توجهی به مشکلاتی مانند انتشار بوی بد و نفوذ شیرابه زباله به سفره آب زیرزمینی، سلامت مجاوران این سایت بازیافت را با خطر مواجه خواهد کرد.
هدف از راهاندازی سایت بازیافت شرق گلستان، جمعآوری و بازیافت زباله آزادشهر، رامیان، مینودشت، گالیکش، کلاله و مراوهتپه واقع در زمین هشت هکتاری دفن زباله آزادشهر بود اما با گذشت ۱۵ سال از راهاندازی این سایت، مردم ساکن پیرامون این مرکز بهدلیل برخی مشکلات مانند استمرار پخش بوی بد زباله از فعالیت آن ناراضی هستند.
بوی تعفن ناشی از دپوی روزانه حدود ۳۰۰ تن زباله که از شهرها و روستاهای شرق گلستان به سایت بازیافت زباله آزادشهر منتقل میشود، علاوه بر مردم این شهر ۵۰ هزار نفری، اهالی روستاهای همجوار و نیز شهروندان نگین شهر را نیز آزار میدهد. خطر نفوذ شیرابه زبالهها به منابع آب زیرزمینی و اراضی زراعی اطراف، از دیگر نگرانی مردم و مسئولان آزادشهر است. به گزارش ایرنا، جانمایی نادرست سایت بازیافت زباله آزادشهر سبب شد ۲۳ اردیبهشت امسال دادستان عمومی و انقلاب این شهر دستور پلمب ۱۰ روزه این سایت را بهدلیل انتشار مستمر بوی ناشی از دفن غیربهداشتی زباله و احتمال ایجاد خطر و تهدید سلامتی شهروندان صادر کند. این مقام قضایی گفته بود که مراجعه مکرر شهروندان برای تعیین تکلیف این مشکل و خلف وعده مدیران شهری برای از بین بردن یا کاهش بوی نامطبوع، دلیل اتخاذ این تصمیم بود. هادی هاشمیان رئیس کل دادگستری گلستان همان زمان در جلسه رسیدگی به مشکل بوی نامطبوع سایت دفن زباله آزادشهر به استانداری یک ماه مهلت داد این مشکل را برطرف کند. در همین جلسه، معاون عمرانی استاندار گلستان از اختصاص ۸۰ میلیارد ریال اعتبار برای رفع مشکلات سایت زباله آزادشهر خبر داده و گفته بود که تا پایان خرداد بخشی از سایت که احتمال داده میشود منشأ بوی نامطبوع باشد با بستری از خاک پوشانده و درختکاری میشود. میرمحمد غراوی افزوده بود که همزمان با رفع مشکلات گودال دفع سایت زباله، ساخت بخش جدید دفن استاندارد زباله و جمعآوری شیرابه در سایت زباله آزادشهر آغاز خواهد شد. چند هفته بعداز این جلسه در خرداد ۹۹ عملیات بهینهسازی سایت پسماند زباله آزادشهر با ساخت لندفیل (چاله خاک) جدید برای حل مشکل دفع شیرابه زبالهها و رفع بوی نامطبوع با اعتبار۲۰ میلیارد ریال آغاز و مقرر شد در ۶ ماه به بهرهبرداری برسد. با وجود اقدامات انجام شده بهنظر میرسد، مشکل بوی نامطبوع سایت بازیافت زباله آزادشهر و خطر شیرابه زبالههای آن همچنان مردم منطقه را آزار میدهد.
مالچ پاشی در خوزستان همچنان ممنوع است
نهالکاری و مدیریت روانآبها نسخهای برای مهار ریزگردها
گروه ایران زمین- ۳۰ میلیون هکتار بیابان در ایران پهنهای وسیع و تهدیدآمیز است که خود مولد و منشأ گسترش بیشتر عرصههای بیابانی و کانونهای ریزگردها است. یک پنجم این وسعت که حدود ۶ میلیون هکتار را در بر میگیرد، بهعنوان عرصههای بحرانی توصیف میشوند. مناطقی که در کویر زایی و بیابان زایی فعالند و سکونتگاههای انسانی و عرصههای زیستمحیطی را تهدید میکنند. کانونهای فعال ریزگردها در جنوب غربی، مرکز و شرق ایران در همین مناطق بحرانی قرار دارند. از هورالعظیم گرفته تا پریشان و گاوخونی وجازموریان و هامون؛ مناطقی که سالهاست دچار تنش آبیاند. شکی نیست که تأمین حقابه زیستمحیطی این مناطق و کشت گیاهان مقاوم به خشکی و کم آبی و در کنار آن کاهش بهره برداریهای کشاورزی و اقتصادی از مناطق دچار تنش آبی میتواند حد اقل از ریزگرد زایی آنها پیشگیری کند. اینها راهکارهایی دراز مدت و نیازمند هماهنگی و انسجام مدیریتی است که در حال حاضر کمتر دیده میشود. به جای آن البته راهکارهای کوتاه مدت، پرهزینه و دارای عوارض ضد محیط زیستی کم نیست. مانند مالچپاشی که مدتهاست هر ساله در مناطق بیابانی که با پدیده شنهای روان مواجهاند و در مجاورت مناطق شهری و تأسیسات قرار دارند انجاممیشود. مالچ پاشی نفتی همواره با تعارضات زیستمحیطی همراه بوده است. در استان خوزستان بهدلیل فعالیت و حساسیت تشکلهای زیستمحیطی اعتراضها به مالچ پاشی نفتی در یکساله اخیر نتیجه داده است بهطوری که در پی اعتراضات فعالان محیط زیست و کارشناسان و شکایت انجمن دیدهبان جلگه سبز خوزستان، اردیبهشت امسال منصور رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، در دیدار با تعدادی از استادان دانشگاه اعلام کرد که ضمن انجام باقیمانده تعهدات سال ۹۸ در مناطق بحرانی، مالچ پاشی نفتی را تا دستیابی به پروتکل و مجموعه قوانین و روشها و شاخصهای مکانیابی تعیین شده تا یک سال متوقف میکند.
روز پنجشنبه هفته گذشته هم رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در حاشیه طرح ساماندهی نزولات آسمانی در ماهشهر با اشاره به دیدگاههای مختلف درباره مالچ نفتی به ایرنا گفت: در خوزستان بر اساس دیدگاههای موجود، مالچ پاشی حدود یک سال متوقف بوده است.
مسعود منصور با اشاره به اینکه در یک سال گذشته که استفاده از مالچ نفتی متوقف بوده، جلسات زیادی با استادان دانشگاه و مؤسسات پژوهشی و دانش بنیان در این زمینه برگزار شده است گفت: طرح استفاده از «مالچ رسی» بهعنوان جایگزین مالچ نفتی در سطح ۲۰۰ هزار هکتار در استان سیستان و بلوچستان بهصورت آزمایشی اجرا شده که در انتظار نتایج آن هستیم و در صورت نتیجه مثبت، تعمیم داده میشود.
وی سیاست فعلی سازمان جنگلها را استفاده حداقلی از مالچ نفتی بیان کرد و گفت: هم اکنون با بیش از ۳۰ میلیون هکتار عرصه بیابانی و ۶ میلیون هکتار عرصه بحرانی، مجموع عملیات مالچ پاشی به ۳۰۰ هزار هکتار نمیرسد، بنابراین ما تنها در مناطقی که شنهای روان، تأسیسات و زیستگاهها را تهدید میکند از مالچ پاشی نفتی استفاده میکنیم. در خوزستان نیز مالچ نفتی در سالهای گذشته که جایگزینی نداشته اجرا شده و در مناطقی همچون جاده اهواز - اندیمشک، گمبوعه و غرب کرخه که مشکلات جدی داشتیم اگر این اقدامات انجام نمیشد آسیبهای زیادی میدیدیم.
منصور، با بیان اینکه برای استفاده از مالچپاشی سه اولویت را مدنظر داریم، افزود: اولویت نخست، استفاده از خاکپوش جایگزین که توجیه اقتصادی و قابلیت تطبیق داشته باشد در برنامه داریم، که در این زمینه دو سه نمونه بهصورت آزمایشی اجرا شده و منتظر نتایج آن هستیم و خوزستان از جمله استانهایی است که تلاش داریم در آن از مالچ غیرنفتی استفاده کنیم.
وی اضافه کرد: اولویت دوم در جاهایی که ضرورت استفاده از مالچ نفتی باشد، روی کیفیت آن اقدام و ترکیب و نوع مالچی که وزارت نفت تأمین میکند، مناسبتر شود.
منصور ادامه داد: اولویت سوم نیز افزایش کیفیت پاشش مالچ است، زیرا در بسیاری از مواردی که ایراد وارد بوده، پاشیدن مالچ بدون ملاحظه از سوی مجری، باعث آسیب شده بود.
راهی بجز مالچپاشی
اینکه سازمان جنگلها و مراتع کشور در استان خوزستان که با بحران ریزگردها روبهروست مالچ پاشی را بهطور موقت متوقف کند یک موفقیت برای محیط زیست ایران است و نشان میدهد باور به «دفع ضرر با ضرر؛ ضرر است» در بدنه اجرایی و تصمیمگیری کشور تسری یافته است. اما باید در نظر داشت که تا زمانی که برای مهار ریزگردها راهکاری پایدار، اثربخش و کم عوارض پیدا نشود، ممکن است در سالهای آینده مدیران به همان تفکر مالچ پاشی بر گردند.
رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور با اشاره به وسعت ۳۵۰ هزار هکتاری کانونهای گرد و غبار در خوزستان گفت: اقدامات بیابانزدایی در این کانونها که مشکلاتی برای مردم ایجاد کرده بود، از سال ۹۶ بهصورت جدی آغاز شد که تاکنون ادامه دارد. منصور ادامه داد: تاکنون حدود ۱۷۰ هزار هکتار از کانونهای گرد وغبار در خوزستان به نوعی زیرپوشش طرحهای مختلف قرار گرفته که یکی از این برنامهها مدیریت روان آب است که با کارهای فیزیکی و نگهداشت آبی که جریان دارد، پوشش گیاهی بتدریج احیا میشود.
وی اضافه کرد: در بخشی از کانونهای گرد و غبار، گونههای درختی همچون کهور پاکستانی کاشته شده، بخشی نیز که در گذشته پوشش مرتعی بوده، باید با انجام اقداماتی این مراتع را احیا کرده و پوشش آن را بازگردانند. البته اکنون تمرکز بیشتر روی احیای پوشش گیاهی مرتعی و زادآوری طبیعی با اقداماتی مثل مهار روان آب است و بخش کمتری به کشت گونههای درختی، اختصاص دارد.
نیم نگاه
رئیس سازمان جنگلها و مراتع کشور: سیاست فعلی سازمان جنگلها استفاده حداقلی از مالچ نفتی است. هم اکنون با بیش از ۳۰ میلیون هکتار عرصه بیابانی و ۶ میلیون هکتار عرصه بحرانی، مجموع عملیات مالچ پاشی به ۳۰۰ هزار هکتار نمیرسد، بنابراین ما تنها در مناطقی که شنهای روان، تأسیسات و زیستگاهها را تهدید میکند از مالچ پاشی نفتی استفاده میکنیم. در خوزستان نیز مالچ نفتی در سالهای گذشته که جایگزینی نداشته اجرا شده است